سومیـــن ســالــگــرد غـــ ـروبِ عــشــق

و چه پر پر شدنهایی را دیدم

و هیچ نشنیدم....

در این خلقت وا ماندم

و تنها نگریستم

دردی را که همراهش بود

هاج و  واج

نظاره کردم

قامتش عمود

قدش سروی را مانند

هاج و و اج نگاهش کردم

لبخندی بر لب نداشت

خیره در چشمانش

بامن حرف میزدند آن مردمک های سیاه

هیـــــــــــــس....

نمیشنوم صدایشان را

دقیق تر شدم

چشمانش چه میگفت...

پلک زد  

و آرام قدم برداشت

قدمهایش چه مصمم بود ان روز

آیا این مرد میتواند حرف بزند؟

لـــال است؟

دور می شد...

چشمهایش چه گفت...

و چه مبهم بود او

به دنبالش دویدم 

خودم را به او رساندم

پشت سرش

سعی کردم مانند او قدم بردارم

چه اُبهتی دارد این مرد

قدم هایم مثل خودش شد

رسیدم پیش پایش

سرش را پایین اورد

نگاهم کرد

لبخند زد

 باهم قدم بر میداشتیم....

مصمم

درختان پر میوه

شهر اباد

من و او میان تابستانِ شهری

سوال بودیم برای مردم

و ان مرد برای من سوال

و همه چیز در چشمانش هویدا

زمین گردش میکرد و ما

روی آن کره ی خاکیِ مدور 

میپیمودیم

مسافتی را 

که اجبار بود نه اختیار

قطره ایی آب بر روی شیشه ی عینکم

سرم را بالا برد 

به بهانه ی دیدن آسمان

گفت باران است

حرف زد

لـــال نیــست 

صدایش را شنیدم

آیا میتواند از راز چشمانش برایم بگوید؟

قاتل اولین برگ پاییزی شدیم

پا به پای هم

با هم

نگاهش کردم

او تنها به جاده خیره بود

او حرف زد

پرسید: دوس میداری؟

سرم را پایین انداختم

قدمهایش را با برگ درختان تنظیم کرد

هر قدمش برگی را له کرد

لبخند زدم

درختان عریان شدن

تا زیر پای ما را 

رنگین کنند

قطرات باران درشت تر شدند

و برگها ساکت  زیر ضربه های قدوم ما

احساس سرما کردم

خودم را در آغوش کشیدم و ارام لرزیدم.....

سرش را پایین آورد

نگاهم کرد

لبخند زد

باز به جاده خیره شد

دستش را از جیبش در آورد 

دستم را گرفت 

گرم بود

تمام وجودم آتش گرفت

نگاهمان به جاده

سرم را بالا بردم

نگاهش کردم

روی کلاهش 

سفیدی برف را دیدم...

درختان رخت سفید پوشیدند

من....

و من  دست در دست مردی 

بانوی سفید پوش جاده شدم

سرم را بالا بردم

جاده را نگاه شده بود

پرسیدم : چشمانت ....

سرش را آورد پایین 

سرم را پایین آوردم

گفت : چشمانم راز زندگیست

تحملش را داری؟

سرم را تکان دادم

گفت پس با من بیا

دستش را فشردم

به  یاد می آورم

هر فصل را 2 بار با هم طی کردیم

2 سال قدم زدیم زندگی را

پا به پای هم

اما....

اما نمیدانم کجای این کره ی خاکی

تنگ شده بود

از وجود مردی 

که حال دیگر 

حسی برای حرکت ندارد

و چه سرد است دستان مردی که

زیر خروار ها خاک دراز کشیده

و.....

و زنی که در بازوان باد

با دلی چارتاق

بالای سرش زار نمیزند

اشک نمی ریزد

تنها منتظر دستان گرم همان مردیست

که راز چشمانش 

کمر این زن را خمیده کرده است


_____


+ پ.ن : سه سال گذشت ...بوی تنت در رویاها هنوز از آنِ من است....منتظرم باش اندک زمانی مانده است ; 



نظرات 7 + ارسال نظر
سجاد جمعه 5 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:55 ب.ظ

.......

: |

بیتا جمعه 5 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:55 ب.ظ http://myxodeme.blogsky.com/

چقد خوشحال از داشتنت . . .

-------

عالی بود ...

یعنی هنوز براش مهمم؟ : (
من اون سمیرایی نیستم که اون میخواست....
عوض شدم....شایدم عوضی : |
کاش میشد همین امشب برم پیشش : (

طنین شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:40 ق.ظ

دختر !


MoHa دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:35 ق.ظ http://scritta.mihanblog.com/

رفتیــــــ و اشکــــِ غم می رود از دیـــــده ام... ‌بی تـــو به دامم... مانــده چـــون سایــــه هــا، درهمــــ و نا آشــنا، یـــــادِ تـــو با من... گردشـــِ زمــان میــان ما پــــرده بســــته... رویـــِ چهره هــا غبــارِ دوریـ نشسته... میـــــــزند گـاهی، برقِـ کـــوتاهی، در شبِ تــــارم شعلیـــه آهـــــی... آتـــَشم نشانه ای آشنــــا دارد، از غـــ ـروبِ عــشــق مــا نکتـــه ها داند... عشقِ آتشـــــینِ من رفتـــه از یادتـــــ، در سکوتِ بی کران خفته فریـــــــــادم... دیده میــــبندم که شاید حــجـاب تـــاریکی گشاید، بـــه خاطـــرم نقشِ تـــو آید، بگریزد امــا چونـ نقشه رویــــا زِ چَشـــمِ منــــــ گذشتـــــه هـــــــــا...!!

: )
دیده میــــبندم که شاید بـــه خاطـــرم نقشِ تـــو آید

حسین جمعه 12 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:39 ب.ظ http://ho3yn.ir

رفتنی باید بره
رفتن حقّ ِ
-
ممنون که بهم سر زدی ;)

وقت رفتنش نبود ....

شمیلا چهارشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:28 ق.ظ

یه جور نوشتی که آدم فکر می کنه خدای نکرده فوت کرده

فوت کرده : )

بهزاد چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:48 ب.ظ http://turbulency.persianblog.ir/

فضا سازی عالی بود . از دل برامد و بر دل نشست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد