تهوع دارد روزهایم. . . .

هر روز من دختریست که دفن میشود بی پیکر

هر روز من روح زنیست که میسوزد در آتش حقارت

روز هایم دقایق تکراریِ دیروز اند

رویا اند همه ی فردا ها ....

حسرت اند....

اندوه اند.....

انتظـــــارنـــــــد...

هروز من.

هر روز من فریاد های خسته ی هنجره اند

و  سه لا چنگ هایی که روی هیچ سیمی صدا ندارند.....

مثل من....

مثل هر روز من.

هر روز من لرزش دستانِ دختری ست مخفی در جیب

و سر گیجه هایی که بی وقفه زندگی را تاب میخورند...

با قامتی نه چندان عمود 

در نابجا ترین نقطه ی کور هستی

دختری هر روزش را بالا می اورد...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد